۱۳۹۷ فروردین ۲۹, چهارشنبه

آتن را چه به اورشلیم؛‌ قم را چه به تهران


احمد زادهوش گفته است: قم مستقل شود. باطن این حرف این است «قم را چه به تهران» و «تهران را چه به قم». ترتولیان می‌گفت «آتن را چه به اورشلیم» و از جدایی کلیسا و فلسفه سخن می‌گفت. زادهوش ناخواسته از جدایی حوزه علمیه و حکومت سخن می‌گوید. مثل این کلمات که باطن‌شان سکولاریسم و جدایی نهاد مذهبی از حکومت است گاه بی‌گاه از زبان روحانیون نزدیک به حکومت شنیده می‌شود. در جریان انتخابات خبرگان که شورای نگهبان اجتهاد سید حسن خمینی را تأیید نکرد،‌ علی‌رغم اینکه چند تن از مراجع و علمای قم، اجتهاد او را تأیید کرده بودند، محمد یزدی گفته بود: «اجازه‌های اجتهادی که توسط مراجع تقلید صادر می‌شود تنها در امور آخوندی است.» «امور آخوندی» را از «امور حکومتی» جدا می‌کند. و تأییده مراجع تقلید را بی‌اعتبار می‌شمرد. یعنی «قم را چه به تهران»؛ «نهاد مذهبی را چه به حکومت».

۱۳۹۷ فروردین ۱۹, یکشنبه

برای مرگ یوسف.دال

احمد چند وقت پیش توی اینستاگرام برگهٔ ترحیم یوسف.دال را دیده بود. برایم فرستادش و گفت خودش است؟ خودش بود. سال‌ها بود ندیده بودمش. مرگش هیچ چیز را درونم تکان نداد. اوایل دههٔ هشتاد طلبه بود. با مرحوم سجاد دوست بود. سجاد ازم خواسته بود ضامنش شوم تا از فروشگاه حوزه -که دیگر نیست- چیزی بردارد. ضامنش شدم و بخش زیادی از قسط‌هایش از جیبم رفت. پس نمی‌داد. حتی می‌شد گفت نمی‌خواست پس دهد. بعدها رستوران داشت و حتی به نظرم زمانی به کار نجاری مشغول بود. رفیق ابراهیم.هـ بود.


عید از صادق پرسیدم. صادق گفت خودکشی کرده است. می‌گفت زنش طلاق گرفته بود و یوسف می‌خواست برگردد. وقتی شنیده بود زن سابقش عقد کرده، خودکشی کرده بود و مُرد. به همین سادگی. هیچ چیزی در دلم تکان نخورد. اینکه سال‌ها احساس می‌کردم از دوستی کوچک‌مان سوء استفاده کرده و سرم کلاه گذاشته، مانع این می‌شد برایش دل بسوزانم.


نمی‌دانم این بی‌احساسی خوب است یا نه. بابا را دیده بودم که از مردی تمام عمرش نفرت داشت و هیچ‌گاه دوست نداشت اسمش را بشنود؛ اما وقتی که مُرده بود، برایش زارزار گریه می‌کرد.