۱۳۹۶ فروردین ۶, یکشنبه

روزگار خوش



زمانی وبلاگی داشتم به اسم «روزگار شوم بی‌پایان». اقتباسی بود از «فی یوم نحس مستمر». گفت «وقتی ازدواج کردیم، می‌آییم آن طرف‌ها.» تهِ صحبتِ کوتاه‌مان گفت «شب خوش»؛ گفتم «روزگار خوش». توی روزگار خوشم یک اراده واقعی بود. پاسخِ زبانی به شب خوش نبود؛ دعا بود و یک ارادهٔ‌ انسانی. از این روزگار خوش، احساس خوبی داشتم. 



هیچ نظری موجود نیست: