خیال میکنم سخت نابخشایندهام. بسیار دیر خشمگین میشوم. اما وقتی خشمگین شوم و به گمانم خشمم موجه باشد و این خشم را نشان دهم، بسیار سخت است، فرد مقابل را مثل پیش ببینم. اسم ع.ر را توی توییتر میبینم. یک بار غیرمنصفانه چیزی نوشت. بعد آن مثل آدم قبل نشد. شاید از زمان گودر میشناختمش. گپ میزدیم و مخالفت میکردیم و این گپ و گفتها و مخالفتها تأثیری در دوستی یا رابطه نداشت. خیال میکنم به بیانصافیاش آگاه بود. بعد آن هیچ گفتوگویی نداشتیم.
ع.ر تنها نیست. مثالهای این داستان فقط ع.ر نیست. حتی کسانی بودند که بعد آن پیام دادند و عذر خواستند و گاهی هم آنچه به گمان من بیانصافی بود، ناآگاهانه بود یا حتی چنین منظوری نداشتند. اما من دیگر گفت و گو را ترک کردهام و انگار نبودهاند. این نابخشایندگی را دوری از فضیلت میدانم. خصوصاً وقتی که آن رفتار ناآگاهانه و یا حتی برداشت اشتباه من بوده است، این نابخشایندگی شاید نوعی رذیلت باشد.
انگار برای توجیه خشمم -خشمی که دیر و کم میآید- باید با سکوت و نابخشایندگی ادامهاش دهم.
ع.ر تنها نیست. مثالهای این داستان فقط ع.ر نیست. حتی کسانی بودند که بعد آن پیام دادند و عذر خواستند و گاهی هم آنچه به گمان من بیانصافی بود، ناآگاهانه بود یا حتی چنین منظوری نداشتند. اما من دیگر گفت و گو را ترک کردهام و انگار نبودهاند. این نابخشایندگی را دوری از فضیلت میدانم. خصوصاً وقتی که آن رفتار ناآگاهانه و یا حتی برداشت اشتباه من بوده است، این نابخشایندگی شاید نوعی رذیلت باشد.
انگار برای توجیه خشمم -خشمی که دیر و کم میآید- باید با سکوت و نابخشایندگی ادامهاش دهم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر