۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

رفت، رفت

وقتی که رفت، باید همه چیز برود. حتی نباید ردپایش روی برف ها بماند. همه نشانه هایش باید برود. نشانه ها معمولا به آخرین اتفاق خودشان را می رسانند. وقتی آخرین اتفاق رفتن باشد، نشانه ها همه می شوند تلخ، حتی اگر روزگاری می خندیدند و شادی داشتند. رفتن به اندازه کافی رنج و زجر دارد، نباید نشانه ها آن رنج و درد را دوباره نمایش دهند. 

۱۳۹۱ شهریور ۴, شنبه

عداوت از طرف آن شکسته پیمان است

کلوخ انداز را پاداش سنگ است. کمی تخفیف برای سابقه

کردار اهل صومعه

همه براهین ضد تو، همه اتهاماتی را که می گفتند، همه شواهدی که بر تو بود؛ همه را نادیده می توان گرفت و گرفتم. اما وقتی خودت، خودت را نفی می کنی، خودت همه اتهامات دیگران را آشکارا نمایش می دهی، نمی توان نادیده گرفت.
از قوانین زندگی، از قوانین ناعادلانه زندگی، این است که امکان دارد و بسیار اتفاق افتاده است که فردی نگران دیگری باشد و خیالش مشغول دیگری باشد؛ اما دیگری حتی ثانیه ای برایش مهم نباشد.

یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت

ما پی دلدار دگر نمی رویم اما نمیخوانیم که مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم

۱۳۹۱ مرداد ۳۰, دوشنبه

اشتباه کوچک

وقتی آدمی با اشتباهات بزرگ و حتی نابخشودنی را می بخشی، مواظب باش حتی اشتباه کوچکی و ریزی نکنی. این آدم ها اشتباهات ریز را فاجعه خواهند کرد.

نشانه های دیکتاتوری

آدم های مستبد و خودرأی، نمی خواهند بپذیرند که اشتباه کرده اند. گاهی اشتباه خودشان را به نشان درستی، توی چشم مخاطب فرو می کنند. از ترس اینکه صفتی بهشان نسبت داده شود، همان را به مخاطب می گویند. اشتباهات کوچک مخاطب را مدام روی سرش می کوبند تا اشتباه بزرگ خودشان پوشیده شود.
این آدم ها تلخند.

تعدد جهان ها

جهان اگر همان هستی باشد، یکی بیشتر نیست. اما اگر آسمان و زمین و ستاره ها و کهکشان ها و سیاهچال ها و ستم ها و رنج ها و دردهاست، شاید. احتمالآً توی یکی از جهان های دیگر، کسی باشد که رنج دارد و به بیدی که می لرزد تکیه داده است و حتی نمی داند که تکیه داده است.

۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

مثل عاشقی که اگر به تمامه برای معشوق باشد، معشوق نگاهش نکند. اگر طغیان کند، باز معشوق نگاهش نکند. نه انگار عاشقی وجود ندارد، انگار معشوقی وجود ندارد.