۱۳۹۱ دی ۱۴, پنجشنبه

دوباره تعطیلی ×

خوبی اینجا این است که فقط تو می توانی اینجا را بخوانی. خسته بودم. از اینکه نمی توانم خودم باشم. باید هر روز نصیحت این و آن را بشنوم. نصیحت هایی که نمی دانم دلیلش چیست. آیا گمان می کردند که من سقوط می کنم و باید دست من را بگیرند. یا در اشتباهم و باید راهنمایی ام کنند.
چیزی که روشن است خستگی من نبود. خستگی آنان بود. از من خسته بودند. نمی دانم چرا. ابتدایی تحلیل که سخیف ترین تحلیل هم است حسادت است. من از این نمی رنجم. چون حسادت دیگری باید خوشحالی را بیاورد. می گفتند تو خیلی محکم سخن می گویی. می گویی من می گویم.