یک احساس درونی است و لزوماً درست نیست. توی برخی چیزها تاریکی میبینم. انگار گوشهای از روح را آزار میدهد و انگار بیگانگی دارد با لطافت روح. جدال و مراء یکی از اینهاست حتی اگر خودم سعی کنم دور باشم. احساس بدی دارم از گفتگویی که از متن به فرد منحرف شود و از مسیر استدلال به جدل کشیده شود. انگار پیکار با کلوخانداز است و سرشکستهشدن از روی نادانی. این حس وقتی بدتر میشود که گمان کنی با کسی گفتگو میکنی که آداب گفتگو را رعایت میکند. پس از این گفتگوها معمولاً ناخودآگاه انزوا را دوستتر دارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر