مرحوم سید جبار
همسایهٔ روبروییمان بود. دوستمان داشت و بهش میگفتیم عامو. گاهگاهی سربهسرش میگذاشتیم. از سر شیطنت و نادانی کودکی،
پیش خودمان گاهی بهش میگفتیم «جبروت». این کلمه را از دعای سحر ماه رمضان
یاد گرفته بودیم. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا أَنْتَ فِيهِ مِنَ
الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ». سحرهای رمضان، رادیو این را که میخواند، ما
بچهها زیر لب میخندیدیم و از ترس توبیخ پدر ماجرا را پنهان میکردیم.
سالهاست که هر سحر ماه رمضان با شنیدن این جمله یادش میافتم و زیر لب
برایش دعایی میکنم. نتیجهٔ آن شیطنت و خندهٔ یواش سر سفرهٔ سحر، یادی
همیشگی شده است. خدا روحش را شاد کند که هنوز یادش مهمان سحرهای رمضان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر