۱۳۹۸ آذر ۵, سه‌شنبه

گفتگو

این روزها احساس بدی داشتم. از پیش تصمیم سکوت داشتم. به گمانم در فضای خشن و تحریف‌گر به سختی می‌توان سخن گفت. حتی سخن‌نگفتن هم سخت است. نه سخن را می‌فهمند و نه سکوت را. احساس بدی داشتم و این احساس بد در همه جانم روان بود و گونه‌ای آشفتگی و دلشوره را در دلم حس می‌کردم. امروز رفتم پیش دوستانی که چند ماه ندیده بودم‌شان. به چند نفر که خیلی وقت بود گپ نزده‌ بودیم، زنگ زدم. و از بخت نیک، چند تن از دوستان زنگ زدند. بخش زیادی از امروزم به گفتگو گذشت. از هر چیزی گفتیم و شنیدیم. وقتی به خانه برمی‌گشتم آرامش داشتم و شادی. گاهی نیازمندِ اینم کسی بگوید همه چیز آرام است تا باور کنم و آرام شوم. میان این گفتگوها جمله‌ای از عین شنیدم که چقدر راهگشا بود. آرام‌آرام انگار جرأت سخن‌گفتن در فضای خشن را پیدا خواهم کرد. شاید هم جرأت سکوت را؛ اما انتخابی مطمئن خواهد بود؛ نه انتخابی واکنشی به رفتارهای دیگران.

هیچ نظری موجود نیست: